محراب محراب ، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
متینمتین، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره

فرزندانمان محراب ، ملیکا و متین

...

1390/9/17 11:35
نویسنده : مادر
262 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنج شنبه من یک ساعت آخر رو پاس گرفتم و اومدم خونه آخه قرار بود بریم پیش بابایی و خونه رو مرتب کنیم خاله سمیه و مادرجون با دایی غلامرضا هم با ما اومدن شما خیلی خوشحال بودی بهت می گفتم مادرجون و دایی غلامرضا رو نبریم خونمون . شما می گفتی نه باید بیان تو اتاق خواب من می خوابن .

خلاصه ساعت 12 و نیم ظهر نهار خوردیم و راه افتادیم و ساعت حدوداً 4 عصر رسیدم به محض اینکه رسیدیم مادرجون چایی درست کرد و وسایل رو چیدیم .

ساعت 6 شب بود که بابایی گفت من میرم کار دارم از همون جا شام می گیرم .

ساعت 9 و نیم شب همه وسایلا رو چیدیم و بابایی ساعت 10 اومد که شام خوردیم بعد گرفتیم خوابیدیم

منم از خونه خیلی خوشم اومد خونش قشنگه فقط یه بدی داره اونم اینکه که یه خوابست .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)